کتاب ای کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم – تینا سیلیگ

کتاب ای کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم نوشته ی تینا سیلیگ و با ترجمه ی نگار مرادی که از انتشارات آزرمیدخت منتشر شده است.

می توان این کتاب را یکی از کتاب‌های الهام‌بخش و پرطرفدار در زمینه کارآفرینی و توسعه فردی اشاره کرد. کتاب “ای کاش وقتی بیست ساله بودم می‌دانستم” (What I Wish I Knew When I Was 20) نوشته تینا سیلیگ (Tina Seelig) ، استاد دانشگاه و کارآفرین شناخته‌شده است.

تینا سیلیگ: استاد برجسته دانشکده مهندسی دانشگاه استنفورد (Stanford University) است. او مدیر اجرایی برنامه Fellowships در دانشکده مهندسی و مدیر اجرایی برنامه مدیریت علم و مهندسی (STVP) در همان دانشگاه است. سیلیگ همچنین دوره‌های پرطرفدار و نوآورانه‌ای را در زمینه کارآفرینی، خلاقیت، نوآوری و مهندسی تفکر طراحی تدریس می‌کند. او به خاطر توانایی‌اش در الهام بخشیدن به دانشجویان برای فکر کردن خارج از چارچوب و مواجهه با چالش‌ها به شیوه‌ای خلاقانه، بسیار مورد تحسین قرار گرفته است. تجربه‌های تدریس و مشاوره او با شرکت‌های بزرگ، پایه و اساس ایده‌های این کتاب را تشکیل می‌دهند.

موضوع و محتوای کتاب “ای کاش وقتی بیست ساله بودم می‌دانستم”:

این کتاب به عنوان یک راهنمای عملی و الهام‌بخش برای دانشجویان، جوانان و هر کسی که در آستانه ورود به دنیای حرفه‌ای یا مواجهه با چالش‌های بزرگ زندگی است، طراحی شده است. سیلیگ با استفاده از مثال‌های واقعی، حکایات شخصی، تمرین‌های عملی و مطالعات موردی، تلاش می‌کند تا دیدگاه‌های متفاوتی را در مورد فرصت‌ها، شکست‌ها، نوآوری و کشف استعدادها ارائه دهد.

• کشف فرصت‌ها در هر موقعیت: سیلیگ تأکید می‌کند که فرصت‌ها همیشه در کمین هستند، حتی در موقعیت‌های چالش‌برانگیز یا در آنچه در ابتدا شکست به نظر می‌رسد. او به خوانندگان می‌آموزد که چگونه با ذهنیت باز به دنبال این فرصت‌ها باشند.
• پذیرش ریسک و شکست: او به شکست به عنوان یک تجربه یادگیری نگاه می‌کند و نه یک پایان. پذیرش ریسک‌های منطقی و درس گرفتن از اشتباهات، بخش جدایی‌ناپذیری از مسیر موفقیت است.
• خلاقیت و نوآوری: کتاب به روش‌های مختلفی برای پرورش خلاقیت و تفکر نوآورانه می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با دیدی متفاوت به مشکلات نگریست.
• شبکه‌سازی و ارتباطات: اهمیت برقراری ارتباطات مؤثر با افراد مختلف، ایجاد شبکه‌ای قوی و استفاده از آن برای پیشرفت شخصی و حرفه‌ای مورد تأکید قرار می‌گیرد.
• ذهنیت کارآفرینانه: سیلیگ خواننده را تشویق می‌کند که حتی اگر قصد راه‌اندازی کسب‌وکار خود را ندارد، با ذهنیتی کارآفرینانه (proactive) به زندگی نگاه کند؛ یعنی به جای منفعل بودن، به دنبال خلق ارزش و راه‌حل باشد.
• اهمیت داستان‌سرایی: اینکه چگونه داستان زندگی و تجربیات خود را روایت کنید، می‌تواند تأثیر زیادی بر نحوه درک دیگران از شما و فرصت‌هایی که به دست می‌آورید، داشته باشد.
• پرسیدن سؤال‌های درست: به جای ارائه پاسخ‌های از پیش تعیین شده، او بر اهمیت پرسیدن سؤال‌های عمیق و چالش‌برانگیز برای کشف راه‌حل‌های جدید تأکید می‌کند.
• ساختن “شانس” خود: او معتقد است که شانس اغلب نتیجه آمادگی و نگاه هوشمندانه به فرصت‌هاست، نه صرفاً یک اتفاق تصادفی.

        چرا این کتاب مورد استقبال قرار گرفته است؟

• رویکرد عملی و کاربردی: برخلاف برخی کتاب‌های تئوری، این کتاب پر از تمرین‌ها و مثال‌های ملموس است که خواننده می‌تواند بلافاصله آن‌ها را در زندگی خود به کار گیرد.
• لحن الهام‌بخش: سیلیگ با لحنی مثبت و تشویق‌کننده می‌نویسد که خواننده را برای اقدام و چالش‌پذیری ترغیب می‌کند.
• تجربیات واقعی: مثال‌ها و داستان‌هایی که او از دانشجویان و کارآفرینان نقل می‌کند، بسیار الهام‌بخش و قابل ارتباط هستند.
• تناسب با دوران کنونی: با توجه به سرعت تغییرات در دنیای امروز، مهارت‌هایی مانند خلاقیت، انعطاف‌پذیری و توانایی حل مسئله که در این کتاب آموزش داده می‌شوند، بسیار حیاتی هستند.

“ای کاش وقتی بیست ساله بودم می‌دانستم” در ایران نیز با استقبال خوبی مواجه شده است .در مجموع، این کتاب نه تنها برای جوانان، بلکه برای هر کسی که می‌خواهد دیدگاه خود را نسبت به چالش‌ها و فرصت‌ها تغییر دهد و مسیرهای جدیدی برای رشد و موفقیت پیدا کند، یک منبع ارزشمند و خواندنی است.